پیشگفتار
میدانیم که اختلاف و گوناگونی از ویژگی های اجتناب نا پذیر جهان آفرینش بویژه دائره آفرینش انسانهاست. قرآن کریم این ویژگی را از آیات و نشانه های قدرت الهی و حکمتی برای شناسائی افراد انسان از یکدیگر به شمار آورده است. « و من آیاته خلق السماوات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذالک لایات للعالمین ». (سوره روم : آیه 22). در سوره حجرات آیه 13 به حکمت آن اشاره شده که می فرماید: « یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم ».
طبیعی است که گوناگونی در جسم و پیکر انسان اختلاف در اندیشه و افکار را نیز بهمراه دارد. تأثیرات محیط طبیعی بر انسان و مغز و اعصاب او موجب روحیات و خلق خوی ویژه و افکار و اندیشه های خاص خواهد بود و این گوناگونی اگر درست هدایت شود و در مسیر صحیح قرار گیرد موجب پیشرفت انسان در عرصه های علم و دانش و تکنیک و حتی عرفان و معنویت خواهد شد.
بنا بر این هرجا سخن از وحدت بمیان می آید باید به این نکته توجه شود و مطلق اختلاف محکوم نگردد. تعبیر قرآنی در مورد محکومیت اختلافات و درگیری های مذهبی و قومی تفرقه ، تشتت و تنازع است. در سوره انعام آیه 159 چنین آمده است: « ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعیاً لست منهم فی شیئ ، انما امرهم الی الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون ». در آیه اعتصام بحبل الله و دستور قاطع وحدت اسلامی هم جمله « ولا تفرقوا » آمده است. (آل عمران : 103).
تعبیر تشتت در قرآن در باره قوم یهود آمده است که به مسلمانان قوت قلب می دهد و می گوید : از آنها نهراسید زیرا دلهایشان متشتت و پراکنده است. « لایقاتلونکم جمیعاً الا فی قریً محصنه او من وراء جدر ، بأسهم بینهم شدید ، تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی ، ذالک بأنهم قوم لایعقلون». (حشر : 14) . واژه «تنازع» در قرآن بیشتر در خطاب به مسلمانان آمده که با هم نزاع نکنندو از طریق مسالمت آمیز مسائل مورد اختلاف خود را حل نمایند و یا به مراجع ذی صلاح رجوع کنند. در یک آیه می خوانیم: « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم». (انعام: 46) . در مورد واقعه عبرت انگیز « اُحد » می خوانیم: « و لقد صدقکم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتی اذا فشلتم و تنازعتم فی الامر و عصیتم من بعد ما اراکم ما تحبون..«. (آل عمران: 152).
اما اختلاف بین مذاهب و ادیان تاریخی دیرینه دارد. این اختلاف نه تنها در جهان اسلام و مسیحیت و آئین یهود وجود داشته و دارد ، بلکه در ادیان گذشته آسمانی و حتی غیر آسمانی نیز وجود داشته است. طبیعی است که مرور زمان در ادیان و پدید آمدن مسائل مستحدثه ، اعم از مسائل کلامی و عقیدتی و یا مسائل عملی و فقهی موجب پیدایش افکار و اندیشه های تازه ای در طول تاریخ ادیان گردیده است. مسائلی شبیه به آنچه در دائره اسلام به عنوان افکار اشعری و معتزلی در کلام ، و یا جعفری ، حنفی ، مالکی ، شافعی و حنبلی در فقه پدید آمده در ادیان دیگر نیز به وقوع پیوسته است. البته در هر زمان این تحولات فکری تابع شرائط و ویژگی های فرهنگی خاص خود بوده است.
قرآن ضمن پذیرش واقعیت اختلاف بین امت ها و پیروان ادیان آسمانی بر وجوه مشترک تکیه می کند و اقوام گذشته را بخاطر تفرقه و تشتت نکوهش می کند. در سوره شوری آیات 12 و13 می خوانیم: « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه ، الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب. و ما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم و لو لا کلمه سبقت من ربک الی اجل مسمی لقضی بینهم ».
با مروری در کتب ملل و نحل و فرق و مذاهب می بینیم تنوع اندیشه ها در هر دینی آنقدر زیاد است که احیاناً قابل شمارش نیستند. اما برخورد صاحبان اندیشه و پیروان آنها اعم از خواص و عوام در طول تاریخ دو گونه بوده است: یکی برخورد سازنده و مثبت ، از نوع برخورد اندیشه های فلاسفه و حکمای یونان و برخی از اتباع مذاهب و افکار دینی ، و دیگری برخورد جدلی و طرد یکدیگر که بیشتر در بین پیروان متعصب ادیان و مذاهب وجود داشته و دارد.
ظهور اختلافات فکری در جهان اسلام
اختلافات فکری در جهان اسلام را باید در دو بخش بررسی کرد. یکی اختلاف نظرهای کلامی که در نخستین قرن ظهور اسلام رخ داد و گسترش یافت، دیگری اختلاف نظرهای فقهی که از ابتدای قرن دوم شروع شد و بتدریج توسعه یافت و سراسر جهان اسلام را فرا گرفت.
در بخش اول نخستین اختلاف بر سر مسأله خلافت و جانشینی پیامبر اسلام (ص) پدید آمد که دو رأی متقابل در آن وجود داشت: یکی انتصاب و دیگری انتخاب. قائین به انتصاب که به نام «شیعه» یا «رافضی» موسوم شدند با ادله قاطع و تصریح مقام رسالت به خلافت و ولایت علی ابن ابی طالب (ع) معتقد بودند ، و در مقابل اهل سنت با تکیه بر اجماع به خلافت انتخابی قائل شدند و با ابو بکر به عنوان خلیفه پیامبر بیعت نمودند. مسأله خلافت همچنان به صورت عقده ای در جامعه اسلامی در آمد و به جز دوران کوتاه خلافت حضرت علی (ع) دیگر نوبت به ولایت سایر امامان منصوب نرسید.
بی عدالتی و احیاناً فسق و فجور برخی از خلفای بنی امیه و بعدها بنی عباس به اختلاف دامن می زد، و حتی اهل تسنن را نیز ناراضی می کرد ، و به همین جهت بود که آنها چهار خلیفه اول – ابوبکر ، عمر ، عثمان و علی – را خلفای راشدین نامیدند. طبعاً فضائی که علیه حکام وقت پدید می آمد بایستی از سوی سلطهای حاکم به نوعی فروکش می کرد و گرنه ارکان حکومت متزلزل می شد.
در این راستا بود که نظرات کلامی « جبر و اختیار » و « قضاء و قدر » و امثال این ها مطرح می شد و علمای وقت برای توجیه خلافت حاکمان وقت به این اصول متوسل می شدند که خلافت فلان حاکم طبق خواست و مشیت الهی بوده و کسی را حق اظهار نظر و مخالفت با آن نیست. در مقابل نظرات دیگران مطرح می شد که سرنوشت انسان ها به دست خود آنها سپرده شده و این خود مردم هستند که با سکوت خود موجب حاکمیت زورگویان و ظالمان شده اند.
این گونه اختلافات کلامی و ایدئولوژیک که نزدیک به یک قرن در جامعه اسلامی وجود داشت عمدتاً بین شیعه و سنی ، یا علویون و اموی ها و بعد هم عباسی ها جریان داشت.
اموی ها از سال 41 تا 132 هجری حکومت کردند. حکومت امویان در سال های آخر بسیار متزلزل و بی ثبات بود بگونه ای که برخی از آنها بیش از چند ماه حکومت نکردند. علت این بی ثباتی اختناق و ظلم از یک سو و از سوی دیگر اختلافات و درگیری های داخلی بود.
در این دوران پر التهاب فرصتی برای علما و علاقه مندان به علوم اسلامی پیش آمد که بدور از فتنه ها و سیاست بازی حاکمان به بحث و بررسی های علمی و تألیف و تدوین آثار بپردازند.
امام محمد باقر (ع) ( 57-114 ه. ) و امام صادق (ع) ( 83-148 ه. ) از این فرصت استفاده کردند و هزاران شاگرد آشنا به مسائل کلامی ، فقهی ، تفسیری و دیگر بخش های علوم اسلامی تربیت کردند. حتی برخی از شاگردان آنها عارف به علوم طبیعی از قبیل شیمی ، جغرافیا ، و ریاضیات ، نجوم و غیره بودند که نام آنها تا هم اکنون به عنوان نخستین متخصصان آن علوم می درخشند.
از علومی که در این برهه از زمان اوج بسیاری گرفت علم فقه و احکام اسلام بود. طبیعی بود که پس از گذشت یک قرن بر اسلام مسائل و احکام بسیاری در شاخه های مختلف فقهی برای افراد و جامعه در عرصه های گوناگون سیاسی ، اجتماعی ، قضائی ، اقتصادی و غیره پدید آمده بود که نیاز به استنباط و اظهار نظر شرعی داشت. از آنجا که منبع احکام و شریعت اسلام قرآن و سنت بود بایستی این احکام از این دو منبع اخذ می شدند. اجماع مسلمین و عقل نیز دو دلیل دیگر بودند که در استنباط احکام شرعی از انها کمک گرفته می شد.
نوع برداشت از قرآن و سنت در میان علمای وقت مختلف بود و هرکس را در این مورد رأیی بود.همانگونه که اختلافات نظر بیشتری در مورد کیفیت استفاده از اجماع و عقل در محافل علمی آن روز وجود داشت. بتدریج اختلافات نظر کلامی قرن آول جای خود را در قرن دوم به اختلاف نظر در مسائل فقهی داد و مذاهب پنجگانه جعفری ، حنفی ، مالکی ، شافعی و حنبلی به ترتیب شکل گرفتند.
در اینجا به کیفیت تکوّن این مذاهب و برخورد آنها با یکدیگر می پردازیم تا نتیجه ای که می خواهیم از این بحث بگیریم بهتر روشن شود.کسانی که در این مورد اندکی مطالعه و بررسی دارند می دانند که کرسی استادی فقه در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم هجری تنها به امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) اختصاص داشت و ائمه اهل سنت بطور مستقیم یا غیر مستقیم شاگردان امام صادق بودند. با نگاهی به جدول ذیل تقدم و تأخر زمانی ائمه مذاهب پنجگانه روشن می شود:
ائمه فقه | تاریخ تولد | تاریخ وفات |
1- امام جعفر صادق | 80 یا 83 ه. | 148 ه. |
2- ابوحنیفه ، نعمان ابن ثابت | 61 یا 80 ه. | 150 ه. |
3- مالک ابن انس | 97 ه. | 179ه. |
4- شافعی ، محمد ابن ادریس | 150 ه. | 204 ه. |
5- احمد ابن حنبل | 164 ه. | 241 ه. |
ابو حنیفه و مالک ابن انس که معاصر امام صادق بودند در خدمت او درس خواندند و در فقه و کلام از محضر او استفاده بردند. شافعی هم از شاگردان مالک ابن انس و احمد ابن حنبل هم از شاگردان شافعی بود. عبد الحلیم الجندی نویسنده معروف مصری که دارای تألیفات عمیقی از جمله کتاب : « ابوحنیفه بطل الحریه و التسامح فی الاسلام » و کتاب دیگری بنام : « مالک ابن انس » می باشد، در تألیف دیگرش تحت عنوان : « الامام جعفر الصادق » چاپ مصر سال 1977 م. صفحه 158 می نویسد : « و ابو حنیفه هو الامام الأعظم لاهل السنه ، و مالک اکبر من تلقی علیه الشافعی علماً و اطولهم فی تعلیمه زماناً و الشافعی شیخ احمد ابن حنبل ». وی همچنین در مقدمه این کتاب می نویسد : « فهولاء ائمه اهل السنه الاربعه تلامیذ مباشرون او غیر مباشرون للامام الصادق (ع).
ابو حنیفه دو سال در مدینه در محضر امام صادق (ع) در خواند و در این مورد می گفت : « لولا العامان لهلک نعمان » ( عبد الحلیم الجندی : الامام جعفر الصادق، ص 162 ). معلوم می شود آنچه ساختار فکری او را در فقه تشکیل می داده همان حضور دو ساله در درس مکتب امام صادق بوده است. طبعاً این احترامی است که ابوحنیفه برای استاد خود امام صادق قائل بود. وقتی از او سؤال می کردند که « امام مطلق » در این عصر چه کسی است با تأکید اظهار می داشت که امام علی الاطلاق « جعفر ابن محمد » است.
مالک ابن انس نیز در خصوص ویژگی های استاد خود امام صادق می گوید : « کان من العلماء و العباد و الزهاد الذین یخشون الله ، و ما رأیت قطّ الا و یخرج وساده من تحته و یجعلها تحتی ». ( همان صفحه 159 ).
از اینجا نتیجه می گیریم که اولاً ریشه علوم فقهی به مکتب اهل بیت باز می گردد، و ثانیاً بین ائمه فقه در آغاز آنگونه که بعدها اتباع مذاهب با یکدیگر به جدال پرداختند نبوده و نوعی تفاهم یا مباحثات علمی سالم بین آنها و شاگردانشان وجود داشته است.
تشدید اختلافات بین مذاهب اسلامی
زمان هرچه بیشتر جلو رفت اختلافات و شکافها شکل جدی تری بخود گرفت و مبحثات تبدیل به جدال هائی شد که با تعصبات شدید مذهبی آلوده گردید. این تعصبات تا جائی پیش رفت که در بین عوام و توده های مردم نیز راه یافت و بین آنها خصومت و دشمنی شدید ایجاد کرد و بتدریج به درگیری های فیزیکی و احیاناً قتل و کشتارهای گروهی منجر گردید. علما و قضات مذاهب که در قرن های پیشین به مباحث علمی سرگرم بودند و با سعه صدر مسائل را دنبال می کردند بتدریج در برابر یکدیگر موضع خصمانه گرفتند و سر انجام به طرد و تکفیر یکدیگر پرداختند. این موضع گیری ها نه تنها بین پیروان مذاهب اهل تسنن و پیروان مکتب اهل بیت بود بلکه بین خود اتباع مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز همین مواضع حاد و خصمانه وجود داشت.
در اینجا اشاره ای گذرا و فهرست وار به وقایع ننگین دوران های تاریخی مذاهب در نقاط مختلف جهان اسلام خواهیم داشت تا روشن شود که تعصبات جاهلی چگونه مانند خوره کالبد امت اسلامی را شکافته و آثار شومی از خود تا سالها و دهه های بعد بجای گذاشته است:
· در سال 350 هجری قیام عمومی و لشکر کشی علیه شیعیان در دوران خلافت عباسی.
· در سال 363 جمع کثیری از شیعیان بخاطر برگزاری شعائر مذهبی قتل عام شدند.
· در سال 403 خلفای مصر اعلامیه ای دولتی و رسمی مبنی بر لزوم لعن علوی ها صادر کردند و نسبت آنها را به حضرت علی (ع) انکار نمودند.
· در سال 439 یورش و هجوم وحشیانه به منزل شیخ طوسی در بغداد صورت گرفت.
· در سال 448 و 449 کتاب سوزی کتابخانه شیخ طوسی در بغداد رخ داد که بعدها این دانشمند بنام شیعه مجبور شد از بغداد به نجف هجرت نماید.
· در گیری های مالکی ها با شافعی ها بطور مکرر و در برهه های مختلف در بغداد.
· درگیری های مالکی ها و حنفی ها که طی آن قاضی وقت « حارث ابن مسکین » مجبور به ترک مسجد معروف به « جامع عمرو» گردید.
· فتنه و آشوب حنبلی ها در مجلس طبری در سال 310 و سال های بعد.
· اعلان رسمی دولت « القادر » عباسی مبنی بر تکفیر معتزله در بغداد در سال 412 و دستور توبه دادن آنها.
· تبعید « سمعانی » از مرو خراسان در سال 468 توسط حنفی ها به علت اینکه وی مذهب خود را از حنفی به شافعی تغییر داده بود.
· خشم حنبلی ها در بغداد در سال 469 بخاطر اینکه « قشیری » مسئولیت مدرسه نظامیه بغداد را عهده دار شده بود.
· قاضی حنفی در دمشق در سال 507 اعلام کرد: « اگر قدرت تشریع داشتم بر شافعی ها جزیه قرار می دادم.
· فتنه و نزاع بین حنفی ها و شافعی ها در سال 554 که منجر به آتش سوزی بزرگ در بازار اصفهان گردید.
· ابو حامد طوسی در سال 567 آرزو کرد که کاش می توانست بر حنبلی ها جزیه وضع کند.
· در عصر « ابن تاشفین » در قرطبه در یک جشن رسمی دستور کتابسوزی تألیفات غزالی صادر شد.
· در بلاد ماوراء النهر وقتی حاکم و فرماندار آن به مسجد شافعی ها رسید گفت: آیا وقت آن نرسیده که این کلیسا ویران شود؟
· در گیلان حنبلی ها وقتی به یک حنفی برخورد می کردند او را می کشتند و اموالش را برای مسلمین حلال می دانستند.
· اهل اندلس که مالکی بودند ، مسلمانان پیرو مکتب های حنفی ، شافعی و حنبلی را به کشور راه نمی دادند و اگر یک معتزلی می آمد او را می کشتند.
· در این دوران ها فتوائی صادر شده بود که به موجب آن هرکس تغییر مذهب می داد جائز القتل بود.
· در سال 786 فقیه و دانشمند بزرگ شیعه ، شمس الدین محمد ابن مکی معروف به شهید اول ، در دمشق به جرم شیعه بودن به فتوای قاضی برهان الدین مالکی را گردن زدند و جسد او را به دار آویخته سنگباران کردند، سپس جسد را سوزانده و خاکسترش را به باد دادند.
· در قرن دهم هجری سر بریده ظهیر الدین اردبیلی را بر دروازه « زویله » آویخته بودند به جرم این که فتوا داده بود « مدح صحابه واجب نیست».
· در ترکیه در عهد سلطان سلیم اول (926) حدود چهل هزار شیعه را قتل عام کردند!
· در سال 965 فقیه بزرگ شیعه زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثاني را به جرم شیعه بودن به دستور سلطان سلیم اول در حالی که در طواف بیت الله الحرام بود دستگیر و اسیر کرده او را به ترکیه منتقل کردند. در آنجا وی را در کنار دریا سربریدند و پیکر او را به دریا افکندند.
· حمله وهابیان حجاز در سال 1216 به کربلا و قتل عام شیعیان و زائران و ویران نمودن بارگاه امام حسین (ع).
· در سال 1219 وهابیان به شهر حلب در شام حمله کردند و عده زیادی را کشتند و از ورود حجاج مصری و شامی به حجاز ممانعت به عمل آوردند.
اینها نمونه هائی از درگیری های مذهبی در طول تاریخ اسلام بود و درست همانگونه که در قرون وسطی روحانیون و فرقه های مسیحیت یکدیگر را تکفیر می کردند ، در جهان اسلام نیز این مسأله رواج داشت.
غزالی از دانشمندانی بود که با مسأله تکفیر در اسلام برخورد کرد. وی می گوید : « اعلم ان شرح ما یکفر به و لا یکفر به یستدعی تفصیلاً طویلا. فاقتنع الآن بوصیه و قانون : اما الوصیه فان تکف لسانک من اهل القبله ما امکنک مداموا قائلین : لا اله الا الله ، محمد رسول الله. اما القانون فهو ان تعلم ان النظریات قسمان : قسم یتعلق باصول القواعد وقسم یتعلق بالفروع. و اصول الایمان ثلاثه : الایمان بالله و برسوله و بالیوم الاخر، و ما وراؤه فروع. واعلم انه لاتکفیر فی الفروع اصلاً الا فی مسأله واحده و هی ان ینکر اصلاً دینیاً من رسول الله (ص) بالتواتر لکن فی بعضها تخطئه» . (عبد الحلیم الجندی: « الامام جعفر الصادق ، ص 43).
در اعصار اخیر نیز هرگاه اختلافات بین فرق اسلامی تشدید می شده مسأله تکفیر رخ می نموده. اکنون سالهاست که دعوا و جنجال بین مذاهب چهار گانه اهل سنت برداشته شده و استعمار آنها را به اختلاف بین شیعه و سنی تبدیل نموده است. وهابیان که عامل دست استعمار بوده اند به اختلاف بین شیعه و سنی بیشتر دامن زده اند. در هر زمان که استعمار احساس می کرده اسلام رونقی یافته و وحدتی بین علمای اسلام شکل گرفته فوراً اختلافات شیعه و سنی را مطرح و بوسیله عاملان خود در کشورهای اسلامی مسأله را دامن می زدند. در سالهای اخیر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، شیعه بارها توسط وهابیان و مزدوران آنها تکفیر گردید. ده ها کتاب علیه تشیع از سوی علمای مزدور از قبیل « احسان الهی ظهیر » پاکستانی و غیر او در این مورد به رشته تحریر در آمده است.
تقریب در جهان اسلام
به رغم این همه فتنه ها و آشوب ها در جهان اسلام کمتر کسانی به فکر تقریب بین مذاهب اسلامی و اتباع آنها افتاده اند. آنچه از تلاشها برای تقریب در طول تاریخ نزاع ها و درگیری های فرقه ای به چشم می خورد بسیار اندک و انگشت شمار است.
یکی از موارد تقریب که شاید نخستین آنها باشد و بصورت رسمی شکل گرفته در زمان خواجه نظام الملک بوده است. وی در عصر خود که دوران اوج اختلافات و تکفیرها بود دست به ایجاد وحدت زد و بین خلافت عباسی و فاطمی التیامی بوجود آورد و اهل سنت را با شیعیان اسماعیلی به هم نزدیک کرد.
طبیعی است اسلام بخاطر اهمیت ویژه اش از نظر فرهنگ و تمدن ، بخصوص در قرون وسطی و بعد از آن ، همواره در قرن های اخیر مورد تهاجم و توطئه استعمار بوده و یکی از کارا ترین حربه ها برای تضعیف اسلام و امت اسلامی همیشه دامن زدن به اختلافات بوده است. در اینجا ضرورتی نیست که به این توطئه ها اشارتی داشته باشیم، گرچه این خود بحث مستقلی است که برای بیداری و آگاهی امت اسلامی بویژه نسل های جوان آن لازم و ضروری است.
به هر حال با این که قرآن بر وحدت اسلامی تأکید زیادی دارد و آیاتی از قبیل « و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا » (آل عمران: 103) و همچنین « انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم » (حجرات: 10) همواره توسط مسلمانان قرائت می شود و احیاناً علما و متفکران اسلامی روی آن تأکید ورزیده اند اما در امت اسلامی کمتر تحقق پیدا کرده است. سیره عملی پیامبر بزرگوار اسلام در عقد اخوت اسلامی در آغاز تشکل جامعه اسلامی در مدینه نیز مورد توجه همه مورخین اسلام بوده و هست و همه آنرا نقل کرده اند ، ولی کمتر به صورت دستور العملی برای امت اسلامی مورد تأسی قرار گرفته است.
در مقاطع مختلف تاریخ اسلام بویژه در قرن های اخیر احیاناً روی اخوت اسلامی کار شده ولی هرگز جنبه تقریب بدان معنی که برای امت اسلامی ضرور بوده را نداشته ، فی المثل « اخوان الصفا » که در قرن چهارم هجری در عراق سازمان خود را تشکیل دادند بیشتر به جنبه های فلسفه و حکمت برای تطهیر عقائد پرداختند و تألیفاتی به جامعه عرضه کردند به این امید که جامعه اسلامی را از طریق حکمت و عرفان اصلاح کنند.
در مصر نیز با عنوان اخوت اسلامی جماعت « اخوان المسلمین » دست به تشکیل یک جمعیت سیاسی مذهبی زد که قصد داشت مسلمانان را علیه استعمار متحد کند و یک جبهه اسلامی قوی بوجود آورد. این حرکت نیز توجه چندانی به جنبه های تقریب نداشت و در همان اوان پیدایش دولت وقت آن را سرکوب کرد و رهبر آن «حسن البناء » توسط افراد مرموزی ترور شد. بعدها هم تحولات و فراز و فرودهای زیادی در این نهضت بوجود آمد که هیچگاه توفیق دست یابی به اهداف خود را پیدا نکرد.
تنها نهاد رسمی که در نیمه دوم قرن اخیر بطور جدی و با شرکت و همفکری علما و بزرگان جهان اسلام شکل گرفت و در مدت عمر کوتاهش دارای برکاتی برای امت اسلامی بود « دار التقریب مصر » بود. این نهاد فرهنگی در سال 1952 م. زیر نظر شیخ شلتوت رئیس وقت دانشگاه الازهر مصر بنیان گزاری شد و از علما و بزرگان کشورهای اسلامی دعوت به عمل آمد که در آن نماینده و عضو داشته باشند. خوشبختانه بخاطر شهرت و سابقه دانشگاه الازهر در جهان اسلام از این نهاد استقبال شایانی بعمل آمد و از کشورهای اسلامی و مذاهب گوناگون ، افراد و شخصیت های علمی در آن عضویت یافتند.
از ایران مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مرجع اعلای جهان تشیع نماینده خود آیت الله شیخ محمد تقی قمی را به این نهاد معرفی کرد که وی سالهائی در آن خدمت کرد.
شیخ شلتوت در این زمینه می نویسد : « و کنت اودّ لو استطیع ان اتحدث عن الاجتماعات فی دار التقریب حیث یجلس المصری الی جانب الایرانی او اللبنانی او العراقی او الباکستانی او غیر هؤلاء من مختلف الشعوب الاسلامیه ، حیث یجلس الحنفی و المالکی و الشافعی و الحنبلی بجانب الامامی و الزیدی حول مائده واحده تدوی باصوات فیها علم ، و فیها تصوف ، و فیها فقه و فیها مع ذلک کله روح الاخوه و ذوق الموده و زماله العلم و العرفان ».



خدمات ارزنده دار التقریب مصر چه در زمینه جلسات و مباحثات و چه در زمینه تألیف و تدوین کتب و مجلات و احیاء منابع و متون اسلامی مربوط به مذاهب مختلف اسلامی هیچگاه فراموش شدنی نیست و هر انسان مسلمان و آرمانخواهی این نهضت فرهنگی افتخار آمیز را می ستاید و از صمیم قلب آن را الگوئی برای وحدت جهان اسلام می داند.
گرچه این حرکت چندان دوام نیاورد و حکام مزدور مصر ، توطئه های فرا گرفته از استعمار را علیه آن بسیج و سر انجام آنرا منحل کردند ولی از آن پس این نهضت همواره بصورت یک الگوی کار ساز در امت اسلامی مطرح گردیده و در هر زمان علما و شخصیت های آزاد اسلامی آرزوی تحقق مجدد آنرا در گوشه و کنار جهان اسلام داشته اند.
در دهه های اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یکی از اهداف عمده انقلاب وحدت امت اسلامی بوده که بارها توسط رهبر انقلاب و بنیان گزار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه ) مطرح و گوشزد شد.
به تبعیت از امام بزرگوار شخصیت های دیگری از جهان اسلام نیز از این هدف پیروی کردند. شهید محمد باقر صدر ، و علمائی از لبنان ، پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی بار دیگر مسأله تقریب و وحدت را جان تازه ای بخشیدند.
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای نیز دستور ایجاد نهاد تقریب را تحت عنوان « مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی « را صادر کردند. این نهاد در سال 1369 ش. تأسیس گردید و تاکنون خدمات ارزنده ای تقدیم امت اسلامی کرده است.
اصولاً در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های زیادی از سوی علما و متفکران و نهاد های مختلف جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج کشور انجام شده است. که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می کنیم:
· اعلام هفته وحدت ما بین دوازدهم و هفدهم ماه ربیع الاول که میلاد مسعود حضرت خاتم الانبیاء رسول گرامی اسلام (ص) است ( بنا بر قول مورخین شیعه و سنی) و برگزاری سالانه سمینارها و کنفرانس های وحدت در تهران و دیگر نقاط جهان.
· سعی در ایجاد ارتباطات علمی و فرهنگی بین علمای اهل تسنن و پیروان مکتب اهل بیت (ع)
· انتشار کتب به زبان های مختلف در زمینه وحدت اسلامی در نهاد های جمهوری اسلامی ایران و تجدید چاپ برخی از کتب مطبوع در دار التقریب مصر ، از جمله « مجله رساله الاسلام » در 15 جلد. همچنین چاپ و انتشار بسیاری از متون و منابع اهل سنت در تیراژهای بالا ، بگونه های که هم اکنون اغلب این منابع در کتابخانه های شخصی علماء و طلاب علوم دینیه قرار دارد و مورد استفاده آنهاست.
· منع از چاپ و نشر کتب تفرقه انگیز بین اتباع مذاهب در جمهوری اسلامی ایران.
· نشر مجلات فرهنگی تحت عنوان « توحید » به زبانهای مختلف در ایران اسلامی.
· ترویج وحدت اسلامی در مطبوعات و جرائد کشور و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بویژه در نقاط مرزی و سنی نسین کشور.
· رسیدگی و حمایت از حوزه های علمیه اهل تسنن در ایران.
· حضور فعال نمایندگان اهل سنت ساکن ایران در مجلس شورای اسلامی ایران.
· سفرهای توجیهی این نمایندگان و علمای اهل تسنن ایران به کشورهای مختلف جهان.
· سعی در کاهش دادن تعصبات موجود در توده مردم ایران که در رأس همه امام بزرگوار نقش عمده ای را در این راستا به عهده داشتند و مطالب ارزنده ای را در بیانات و نوشته های خود در این زمینه بجای گذاشتنند.
در پایان امید است علما و متفکران جهان اسلام به وحدت امت اسلامی بیاندیشند و ملت های خود را نسبت به این امر حیاتی واقف و آگاه سازند که بدون همکاری همه جانبه تحقق وحدت واقعی در جهان اسلام امکان پذیر نخواهد بود.
